جسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد یس فی منتظر ماند اما خطاب آرایشگاه خوب در سالن زیبایی در خیابان فرشته به حضار چیزی نگفت. سکوت مرگباری حکمفرما شد. صدای تیک تاک ساعت پدربزرگ را در گوشهای میشنیدند.
پیتر فکر میکرد که علامت دادن بهتر از این سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . هام فکر میکرد چقدر عالی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد که یک مرد آنقدر «مطالعهی کتبی» داشته باشد که بتواند مستقیماً به اصل موضوع بپردازد.
پی وی فکر کرد که چگونه در حدود ده ثانیه میتواند این غریبهها را محکوم کند و به عنوان قهرمان واقعی که هست ظاهر شود. او پیتر پایپر را کاملاً نادیده میگرفت و برای جسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد یس فی سخنرانی آموزندهای در مورد پیشاهنگی ایراد میکرد. گروهی که همیشه آنها را محکوم میکرد و با نوعی ناامیدی ساختگی به آنها میاندیشید. او آنها را اراذل و اوباش جهنمی خطاب میکرد و آرایشگاه خوب در سالن زیبایی ستارخان آنها به همین دلیل او را دوست داشتند.
او نوع جدیدی از سرگروهبان بود. و من صادقانه معتقدم که وقتی سرگروهبان ند آن کیف چرمی حاوی تپانچهاش را در جیبش فرو کرد، اگر فقط میدانست که این کار برای شلیک به پیوی هریس سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، آنقدر میخندید که قایق پارویی را واژگون میکرد.
فصل بیست و هشتم در مسیر قایق به سرعت در آبهای تاریک به پیش میرفت. نوریس گفت: «نیک به خاطر این شیرینکاری جام نقره را خواهد گرفت.» ند، رئیس پیشاهنگی، گفت: «اگر برای ما ماشین نداشته باشد، یک مشت توی چشمش خواهد خورد.» «من تعجب میکنم که او چطور این کار را کرد.» «شهرداری،» ند، رئیس پیشاهنگی، گفت. «اون بچه سریع فکر میکنه. اگه فقط گره زدن یاد میگرفت، پیشاهنگ میشد. هرچند ورنون بچهی خیلی خوبیه؛ به هر حال از مونت ورنون بهتره. یه کم به سمت چپت بکش، بیل. چی شده؟ حالت تهوع داری؟ مستقیم برو دنبال اون چراغ.» نوریس گفت: «اگر این یک شیرینکاری نبود، پس چیست؟» «هستی.» ند، رئیس پیشاهنگی، گفت. «امشب جامهای نقرهای پخش نمیکنیم. شاید امشب آرایشگاه خوب در ارایشگاه زنانه در جمالزاده شمالی یک شیرینکاری انجام بدهم و برنده شوم.» «شما؟» «بله، من. کمی بیشتر به سمت چپت بکش. بیل، فکر میکنی این چیه؟ چرخ و فلک؟ حالا مستقیم برو.» نوریس گفت: «شاید فیدو نورتون ردپای آنها را پیدا کرده باشد.
او در این کار خیلی ماهر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد .» «اون از یه خرس هم دست و پا چلفتیتره، مثل همه گروه سیفتی فرست. نظرت چیه سیفتی؟ یالا … زود باش! پارو بزن!» صدایی از ساحل فریاد زد: «داری میای؟» «همینه که هست،» ند، رئیس پیشاهنگی، پاسخ داد. «ماشینت گم شده.» «پس من در آسمان خواندم. کسی به زور وارد شده؟» «درِ کوچک قفل سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، درِ بزرگ باز بود اما چیزی نشکسته بود.» «برو بیرون!» «صبر کن ببینم. به هیچ چیز دیگری کاری نداشته باش؛ ما یک شاقول درست تا ته این ماجرا میاندازیم و دیگر آرایشگاه خوب در آرایشگاه زنانه در خیابان جردن هیچ بحثی در این مورد نخواهیم داشت…» پی وی با صدای بلند گفت: «من برای خرگوشها کلی بوته را کندم.» «خب، اینجا کسی را کتک نزن.
حالا» (قاضی آهسته و با تأکید صحبت میکرد و با هر کلمه انگشت بلندش را تکان میداد)، « چه کسی… صاحب… آن… ماشین سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ؟ حالا مواظب باش.» «آقای بارتلت، جایی که من زندگی میکنم — در بریجبورو.» «مطمئنی؟» «مطمئناً مطمئنم؛ مگه نه…» «بیخیال هر کاری کردی. حالا اسم کامل آقای بارتلت چیه؟ حالا… حالا! » با لحنی هشدارآمیز اضافه کرد، «فقط به سوالی که ازت میپرسم جواب بده و بقیهاش رو بسپار به من. اگه رسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ش رو بگی، هیچ دردسری نمیخوری.» پیوی، که کمی ترسیده آرایشگاه خوب در سالن زیبایی زنانه مرزداران بود.
بالاخره آرام شد. گفت: «آقای جیمز بارتلت.» پی وی در حضور قاضی صلح. پی وی در حضور قاضی صلح. آقای فی بدون هیچ حرف دیگری، پاهای بلندش را جمع کرد، بلند شد، به سمت کتابی که آویزان بود رفت، نگاهی به آن انداخت، سپس گوشی را از تلفن جعبهای قدیمی روی دیوار برداشت. گروه منتظر ماند و از این نمایش آرامش و کارایی و تواناییاش در پرداختن به اصل موضوع، بسیار شگفتزده شد. پیوی بهویژه خوشحال بود، زیرا بهزودی هویت و محل اختفای او مشخص و توضیح داده میشد. او با علاقهای روزافزون به قاضی گوش میداد که بدون هیچ نگرانی از تأخیرها و اشتباهات، سرانجام موفق شد شماره مورد نظر را بگیرد. «این دو چهار هشت بریجبورو؟» پی وی شنید. «ببخشید که این موقع بیدارتون میکنم. شما آقای جیمز بارتلت هستید.
من قاضی صلح هستم در… چی؟ من میگم این قاضی صلح سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد … بله، این قاضی صلح سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد … قاضی صلح … در پایپرز کراسرودز، ایالت نیویورک. چی؟ بله. ایالت نیویورک نه. پایپرز؟ نه پایپرز کراسرودز. ماشین شما دزدیده شد؟ ماشین شما. چی؟ من میگم ماشین شما بود…» پی وی گفت: «مطمئناً دزدیده شده؛ تو همین الان گفتی…» «ساکت بمون. میگم… ماشینت رو دزدیدن… دزدیدن ؟ خب، به خاطر توئه… این چیه؟ باشه.» سکوت سنگینی حکمفرما شد.